آریامهرآریامهر، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

آریامهر و اهورا

آریامهر دندون درآورده

امروز متوجه شدم آریامهر دندون درآورده.رویش نهمین و دهمین دندانت مبارک قند عسلکم.یه هفته ای بود که بیقراری میکرد و لثه هاش متورم بود خدا رو شکر دیگه اذیت نمیشه. الانم از بس شیطون و بلا شده که نمیذاره ازش عکس بگیرم،همش برام ناز میکنه فداش بشم . از وقتی که از شیر گرفتمش هم شبا خوب میخوابه،هم خوب غذا میخوره،هم خوب وزن میگیره. امشب قراره بریم خونه ی عموم مهمونی. یه پسر ناز و خوشکل و تپل دوماهه دارن به اسم آرسام .ایشالله که به آریامهرم خوش بگذره مثل همیشه. ...
17 آبان 1392

جنسیت نی نی معلوم شده

این مدت که وبلاگو آپ نکردم حالم خیلی بد بود. ویار شدید داشتم هنوزم دارم ولی شدتش کم شده. دیشب بهمراه مامانم رفتیم سونوگرافی (6/8/92) تقریبا بیست دقیقه  ای منتظر شدیم و بعد رفتیم اتاق سونو. رو تخت دراز کشیدم و دکتر اومد و سونورو شروع کرد. دستاشو نشونم داد(دست راستش روی دهنش بود و دست چپش روی شکمش.) پاهاشم جمع کرده بود.ستون فقراتشو دیدم و دماغشو دهنشو چشماشو. همه جاشو نشونم داد و گفت که سالمه سالمه.15هفته و 3 روزشه. جنسیتشم پسره. خدایا بخاطر سلامتیش ممنونم . دلم دختر میخواست. اسمشو میذاریم اهورا. حالا من دوتا پسر دارم. آریامهر قند عسلم داداش بزرگتره.،خدایا ممنونم.   ...
7 آبان 1392

گردش گردش

امروز ساعت 7 صبح اومدیم بیرون از خونه و توی این هوای عالی رفتیم دره قاسملو و کلی گشتیم و خوش گذروندیم و گل پسری هم حسابی ماه بود و اصلا اذیت نکرد . رفتیم سیرو و بابایی یه آتیش عالی درست کرد و جوجه ها رو کباب کرد و ماهم نوش جان کردیم.(مزه اش عالی بود) . واسه نازنین پسرم لباس مناسب پوشوندم و کفشاشو پاش کردم اجازه دادم تنهایی بره و واسه خودش حسابی گشت و از طبیعت لذت برد . کلی گیاه و علف و از رو زمین میکند و به زور به من تعارف میکرد که بخورم هههههههههه . پسر مهربونه منه دیگه ، یه چند وقتیه یاد گرفته هرچی من بهش میدم بخوره ، اونم به من تعارف میکنه که بخورم. پسر خوش اخلاق و مهربونه منه دیگه.     یه عالمه فوتبال بازی کردیم ...
25 اسفند 1391

دندون در اورد

سلاااااااااااااااام ای جان دلم آخرش شیرین پسر جیگرمن دندون درآورد .امشب که داشتیم با آریامهر و کامیار بازی میکردیم ،آریامهر دراز کشید و دهنشو باز کرد و خندید که چشمم افتاد بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه لثه هاش که یه کوچولو سوراخ شده بود و آماده ی این که دندون دربیاره. جیغ کشیدم از خوشحالی و گفتم دندون و مامانم اومد و اونم نگاش کرد و کلی قربون صدقه ی آریامهریم رفت و بوسش کرد و منم از شدت ذوق زدگی (ساعت  1:30 نصفه شب بود هااااااااااا ) به بابایی آریامهر sms دادم که عاقبت داره دندون درمیاره . تاریخ رویش اولین دندان:  ١٦/١٢/١٣٩١ آریامهرم الان تنهایی تقریبا پنج قدم  ر...
17 اسفند 1391

شیرین عسل مامی و بچه های کوچه

سلام جینگولکم خوبی نفسم؟ امروز جیگر طلامو بردم تو کوچه (آخه ما که حیاط نداریم)تقریبا ساعت١٢:٣٠ ظهر بود .هوا عالی بود و روروکشم بردم کوچه و کفش های جیک جیک دارشم پوشوندم و با توپ باهاش بازی میکردم که دوتا از بچه های همسایه ها از مدرسه برگشتن و اومدن پیش آریامهری و کم کم دیدم بـــــــــــــــــــــله کل بچه های کوچه هستن . (لابد ماماناشون کلی فحش دادن بهم که سر ظهری بچه ها رو کشیدم تو کوچه . ولی من که نگفتم بیان ،خودشون اومدن) خلاصه که کلی کیف کرد با صدای جیک جیک کفشاش و همش پاهاشو میکوبید به زمین ( چپ راست چپ راست چپ راست) فدای پاهای نازت برم. کلی هم با بچه ها توپ بازی کرد. ...
2 اسفند 1391

بازی و .......

سلام شیطون پسر مامی امروز موقع لباس عوض کردن هوس بازی کردی و از دستم فرار کردی و رفتی رو تشک . خودتو قایم کردی زیر پتوها. منم که از خداخواسته (هههههههههههههه) اومدم دنبالت و گفتم الان خوشکل پسر لختمو میخورم و شمام که ماشالله از من بدتر عشق بازی کردنی ، واسه خودت قهقه هایی میزدی که میخواستم بخورمت واقعا بعد از کلی بازی با گل پسری و ساندویچ کردن گل پسری، یه عکس ازش کشیدم بخورمت شیطون بلای من ماشالله یادتون نره هااااا ...
1 اسفند 1391

موندم چجوری رفته اونجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام پسر شیطون بلا وای وای وای که چه کار خطرناکی کردی امروز خدا رو شکر که قند عسلم چیزیش نشد نمیدونم چجوری رفتی اون بالا ولی از این به بعد دیگه باید خیلی خیلی بیشتر از قبل مواظبت باشم و حواسم بهت باشه . اخه قند عسلم بزرگ شده و قدش بلند شده.     ...
30 بهمن 1391

آریامهر و روروک دایی جون

سلام به همه دوست جونی ها آریامهر روروک سنتی میرونه اونم ماله داییشو ، کامیارجونم الان ٦ سالشه ولی مامانم روروکشو نگه داشته بود و الان که آریامهر میخواد راه بیافته روروک رو آوردیم خونه خودمون تا آریامهری حسابی راه بره و بازی کنه. یادش بخیر اولین بار که روروک رو دادیم دست کامیار خیلی سریع اونو گرفت و تند تند مستقیم رفت ولی بلد نبود باهاش دور بزنه و هرجا گیر میکرد داد میزد و مام باید میرفتیم و روروکش رو تو مسیر مستقیم میذاشتیم. الانم آریامهرم دقیقا اونجوریه و فقط مستقیم میرونه . قربون دست فرمون گل پسرم که به داییش رفته . عاشششششششق هردوتاییتونم عزیزای من . (دلم برا داداش کوچولوم خیلی تنگ شده ) امروز باهاش تلفنی...
16 بهمن 1391